در بررسي عوامل ايجاد و يا افزايش روابط دختر و پسر در ايران، ميتوان به برخي زمينهها و عواملي اشاره کرد که در افزايش و يا ايجاد برخي آسيبهاي اجتماعي ديگر مانند طلاق نيز مؤثر هستند. عوامل به دو سطح خرد و کلان تقسيم ميشود، در سطح خرد، ويژگيهاي پسران و دختراني تبيين ميگردد که بيشتر درگير روابط دختر و پسر هستند و در سطح کلان به عوامل ساختاري و تغييرات اجتماعي که زمينهساز ايجاد و افزايش الگوهاي جديد روابط دختر و پسر هستند مورد بررسي قرار ميگيرد.
بديهي است که توجه همزمان به دو سطح خرد و کلان، به تحليل دقيقتر اين موضوع و در نتيجه مديريت بهتر آن ميانجامد. با اين وصف مطالعه پژوهشها و آثار اندکي که درباره اين موضوع انجام گرفته و يا منتشر شده است، نشان ميدهد سهم رويکردهاي خرد به مراتب بيشتر از رويکردهاي ساختاري و کلان بوده است. : اگر روابط دختر و پسر را پديدهاي مدرن بدانيم، بيش از آنکه مظاهر و تجليات مدرنيته را مورد توجه قرار دهيم، بايد نگاه خود را به انگارهها و فرهنگهايي معطوف کنيم که به تدريج با غلبه و توسعه مدرنيته در کشور ما، توسعه مييابند. از جمله ويژگيهاي فرهنگ مدرن، تأکيد بر فردگرايي است. فردگرايي که بر محوريت فرد در بهرهمندي از حقوق اساسي و حقوق شهروندي تأکيد ميکند، در کنار مفاهيم ديگري چون سکولاريسم، ليبراليسم و اومانيسم تبليغ ميشود. به علاوه، در جوامع مدرن يا در حال گذار به سوي مدرنيته، فردگرايي وصف کنشهاي افراد جامعه محسوب ميشود. ميل به استقلال، برنامهريزي براي آينده فردي و ترسيم آرمانهاي فردى، بخشي از مظاهر حاکميت روحيه فردگرايى است. تأکيد بر حقوق و آزاديهاي فردى، مهمترين مطالبه جوانان ميباشد. بر اين اساس، ازدواج دورهاي ايدهآل و مرحلهاي از کمال و پيشرفت در زندگي محسوب نميشود، زيرا جوانان براي تغيير وضعيت و تغيير انتخاب اهميت ويژهاي قائل هستند. - محمد سعيد ذکايى، فرهنگ مطالعات جوانان،تهران، نشر آگه، چاپ اول، 1385، صفحه 144.[3] منبع : سایت جهانی موسسه سبطین (ع)
در اين قسمت عوامل افزايش روابط دختر و پسر، با تأکيد بر ساختارهاي کلان اجتماعي بررسي ميشود.
1- تسهيل روابط دختر و پسر: يکي از تغييرات مهمي که در الگوي زندگي مردم ايران به خصوص در کلان شهرها صورت گرفته است، سهولت روابط دختران و پسران در سالهاي اخير است. از جمله مظاهر اين سهولت، کثرت و توسعه اماکني است که اساساً براي بهرهمندي نسل جوان ايجاد شدهاند و يا نسل جوان بيشترين بهرهگيري را از آنها دارند. دانشگاهها، سينماها، فرهنگسراها، پارکها، کافيشاپها و کافينتها اماکني هستند که در آنها ارتباط حضوري دختران و پسران به شدت تسهيل شده است. الگوي طراحي برخي از اين اماکن، به توسعه روابط دختر و پسر دامن ميزند.
ويژگي عمده اماکن اجتماعي مدرن آن است که حضور جوانان در آنها بر اساس ويژگيها و هويت فردي آنان ميباشد؛ به اين معنا که خانواده، فاميل و يا مرجعيتهاي ديگري که در گذشته روابط و کنشهاي جوانان را در اجتماع هدايت، همراهي و يا کنترل ميکردند، از همراهي جوانان باز ميمانند.
برخي پژوهشها بيانگر آن است که دو سوم افراد داراي رابطه از طريق ملاقات حضوري و ارتباط کلامي با يکديگر رابطه برقرار کردهاند. حدود چهل درصد از افراد داراي رابطه، اولين ارتباط را در خيابان با يکديگر برقرار کردهاند. 15 درصد در ميهمانيها، 15 درصد در دانشگاهها و 12 درصد در پارکها به اين رابطه اقدام کردهاند.
2- توسعه وسايل ارتباط جمعى: از جمله مهمترين عوامل تغييرات اجتماعي در جوامع مدرن، رسانهها و وسايل ارتباط جمعي هستند. در سالهاي گذشته توسعه وسايل ارتباط جمعى بهخصوص تلفن همراه و اينترنت، حجم و کيفيت روابط انساني را تحت تأثير خود قرار داده است.
اکثر استفادهکنندگان از اينترنت در ايران را جوانان تشکيل ميدهند و حجم بالايي از مشترکان تلفن همراه، جوانان هستند. گرچه اطلاعات دقيقي از کيفيت استفاده جوانان از اين وسايل نداريم، اما برخي شواهد و آمارها نشان ميدهد جوانان در موارد غير ضروري از اين وسيله استفاده ميکنند. توسعه امکانات در فضاهاي مجازي براي گفت و گو، دوستيابي و انتقال اخبار و اطلاعات، هر چند ميتواند کارکردهاي مثبت بسياري داشته باشد، اما به دليل فقدان زيرساختهاي فرهنگي و وجود برخي زمينههاي اجتماعى، غالباً به فضايي براي اتلاف اوقات فراغت تبديل شده است و به شلختگي اين روابط در فضاي مجازي دامن ميزند. شايد مهمترين اقبال جوانان ايراني به اين دو وسيله، قابليت عمده آنها در امکان بروز «فرديت» است. هويت مجازي افراد در فضاي مجازى، امکان هنجارشکنيها و تجربه کردنها را بدون پذيرش تبعات اجتماعي ايجاد ميکند.
3- تغيير در گروههاي مرجع جوانان: يکي از عناصر مهم هويتبخشي به يک گروه يا يک طبقه اجتماعى، مرجعيتها و مراکز ثقل اقتدار براي افراد و اعضاء آن گروه يا طبقه است. مرجعيتها افراد يا گروههايي هستند که گروههاي وابسته، هنجارها و ارزشهاي خويش را از آنان ميگيرند و تلاش ميکنند خود را با آن هنجارها تطبيق دهند.[3]
اگر بپذيريم در گذشته عمدهترين مرجعيتهاي جوانان خانواده، روحانيت و معلمان بودند، امروزه اين مرجعيتها در ميان جوانان، به خصوص جواناني که با جنس مخالف خود ارتباط دارند، روز به روز کاهش مييابد، به گونهاي که جايگاه برخي از آنان، از مرجعيت مثبت به مرجعيت منفى[4] تنزل مييابد. بديهي است نفي يک مرجعيت به معناي جايگزيني مرجعيتهاي ديگر است.
سيرتغييرمرجعيت گواه آن است که به تدريج مرجعيتهاي بيگانه و سازگار با نظام سلطه سرمايهدارى
جايگزين مرجعيتهاي سنتي خواهند شد. از جمله مهمترين آموزههاي مرجعيتهاي جديد، دامن زدن به روابط آزاد دختران و پسران است.
4- بالا رفتن سن ازدواج: از جمله پيامدها و نشانههاي مدرنيته و صنعتي شدن جوامع، بالا رفتن سن ازدواج است. در کشورهاي توسعه يافته و يا در حال توسعه، فاصله بلوغ جنسي و بلوغ اجتماعى، آموزش عالى، تأخير در استقلال اقتصادي جوانان، کاهش حمايت خانوادهها از فرزندان پس از ازدواج موجب تأخير سن ازدواج شده است.
از طرف ديگر برخي عوامل بومي نيز در سالهاي اخير سن ازدواج را افزايش ميدهد. يکي از مهمترين آنها، عوامل جمعيتشناختي و نوسانهاي رشد جمعيت است که به مضيقه ازدواج در سالهاي گذشته منجر شد.[5]در خلال سالهاي 1355 تا 1365 رشد جمعيت در ايران حدود 9/3 درصد بود که با اعمال سياستهاي کنترل جمعيت، از سال 1370 تا 1375 به 5/1 درصد رسيد. [6] از آنجا که ميانگين سن ازدواج در مردان حدود 4 سال بيش از زنان است دختراني که در فاصله سالهاي 55 تا 65 متولد شدند، به دليل نبودن اين تعداد پسر در سالهاي قبل از 55، در مضيقه ازدواج قرار گرفتند. آمار دختران مجرد بالاي 22 سال چنين وضعيتي را تأييد ميکند. بديهي است بالا رفتن سن ازدواج به معناي تأخير در پاسخ گفتن به نيازهاي عاطفي و غريزي است. از آنجا که نيروي جنسي و نيازهاي عاطفي و احساسي از قويترين قواي انساني به خصوص در ايام جواني هستند، طبيعي است خروج از قالبهاي مشروع و قانوني در ارضاء عواطف و نيازها افزايش يابد.
از سوي ديگر مضيقه ازدواج براي دختران در سالهاي گذشته، باعث شده است بسياري از دختران روابط دختر و پسر را واسطهاي براي ازدواج و انتخاب همسر بدانند. بسياري از دختراني که به مشاوران مراجعه ميکنند، اين سؤال را ميپرسند که آيا روابط دختر و پسر، راهکار مناسبي براي انتخاب همسر است؟[7] بنا بر گزارش برخي پژوهشها، حدود 44 درصد دختران هدف اصلي خود را از رابطه با جنس مخالف، ازدواج و انتخاب همسر ذکر کردهاند، در حاليکه 25 درصد پسران چنين ادعايي را داشتهاند.
اگر نوسانات رشد جمعيت را عامل مؤثري در افزايش يا کاهش روابط دختر و پسر بدانيم، ميتوانيم پيشبيني کنيم در سالهاي 88 تا 95 به دليل اينکه مضيقه ازدواج بيشتر براي پسران آماده ازدواج مطرح است، در حجم و الگوي روابط دختر و پسر تغييراتي صورت بگيرد.
اما از سوي ديگر نسلي که در گذشته، بيشترين روابط ميان دو جنس را تجربه کرده است، در سالهاي پيش رو، نسل همسران جوان را تشکيل ميدهد. در کنار خانوادههاي جوان موجود که روابط دختر و پسر را تجربه کردهاند، حجم فراواني از دختران مجرد و زنان بيوه وجود دارند. اين امر به معناي تداوم تعلق خاطر عاطفي خانواده، به بيرون از نهاد خانواده است. به اين معنا که حجم به بالايي از روابط ميان دختر و پسر را با توسعه مفهوم جواني و مفاهيم دختر و پسر در ميان زوجهاي جوان، پيشرو خواهيم داشت. بالا رفتن آمار طلاق و بزههاي اخلاقي نيز از پيامدهاي اينگونه روابط است.
برخي خردهفرهنگها و سبکهاي زندگي نيز به رفتارهاي فردگرايانه در جوامع متأخر دامن ميزند. از طرف ديگر تمايل به متفاوت بودن، ديده شدن، انتخاب کردن، به روز بودن و برخي مفاهيم بنياديتر مانند کالايي شدن روابط جنسى، موجب ميشود دوستيها و روابط پيش از ازدواج، اشکال جديدي از خانواده را در کشورهاي در حال توسعه رقم زند.
تغيير نگاه به ازدواج و تشکيل خانواده، به خصوص از نيمه دوم قرن بيستم به بعد از ويژگيهاي جوامع مدرن است. در گذشته مجموعهاي از نيازها و اهداف مانند نيازهاي عاطفى، نيازهاي غريزى، ميل به بقاء نسل و به دست آوردن پايگاه اجتماعى، موجب پديد آمدن نهاد خانواده و اقدام به ازدواج ميشد و تأکيد بر دو عنصر تعهد طرفيني و قداست نهاد خانواده، از ويژگيهاي ديگر خانواده محسوب ميگرديد.
افزايش روحيه فردگرايي و آرمانهاي فردگرايانه، خانواده را به صورت يکي از امکانهاي فرارويي مطرح ميکند که حتيالمقدور از تعهداتي که فرديت فرد را محدود مينمايد، خالي است؛ به اين معنا که طرفين ميپذيرند اين انتخاب، راه را بر انتخابهاي ديگر نميبندد و پايان عمر يک خانواده تا زماني است که يکي از طرفين، انتخاب جديدي نکرده باشد. به همين دليل روابط ميان دو جنس از شکل و قالبهاي محدود کننده قانوني آن خارج شده و به صورت نوعي رابطه عرفي ظاهر ميشود.
اگرچه اين ويژگيها مخصوص کشورهاي توسعه يافته و بهخصوص آمريکاست، اما مطالعه وضعيت جوانان در اکثر کشورهاي جهان نشان ميدهد اين فرهنگ به دليل وجود وسايل ارتباط جمعي از قبيل ماهواره و اينترنت، فراگير خواهد شد. [8]
در جامعه ما، اين وضعيت تا حد زيادي پيچيده است. تنوعات فرهنگي کشور که گاه منشاء اقتصادى، قومي و اقليمي دارند، ما را از تعميم ويژگيهاي يک خرده فرهنگ به ساير خردهفرهنگها باز ميدارد. از سوي ديگر برخي نهادها از جمله مذهب، خانواده و قانون نيز در برابر اشاعه فرهنگ افراطي فردگرايي و مظاهر آن در روابط دختر و پسر مقاومت ميکنند. ارزشمندي نهاد خانواده، روابط فاميلي و ارزشهاي اخلاقي در کنار حمايت مذهب و قانون از روابط و تعهدات متقابل ميان زوجين، موجب شده است که اکثرجوانان هنوز ازدواج را مرحلهاي تکاملي از دوران حيات اجتماعي افراد بدانند.
از سوي ديگر، تربيت فرزندان بر اساس روحيات فردگرايانه، و ظهور اينگونه رفتارهاي در ساير ساحتهاي حيات اجتماعي ايرانيان، از جمله رفتارهاي اقتصادى، گواه آن است که به تدريج رفتارها و روحيات فردگرايانه درحال گسترش است، و دير يا زود اخلاق و نهاد خانواده را تهديد خواهد کرد. افزايش هنجارشکنيها در ميان افراد متأهل از رسوخ روحيات فردگرايانه در حوزه اخلاقيات و خانواده حکايت دارد؛ از طرف ديگر مظاهر فردگرايانهاي مانند تمايل به آزاد شدن از قيد و بندهاي خانواده و گرايش به استقلال، ضعف روابط صميمانه با پدر و مادر، حساسيت کمتر خانواده نسبت به برقراري رابطه با جنس مخالف، ضعف اعتقادات مذهبي خانواده، ضعف نظارت خانواده بر فرزندان، ضعف پايبندي فرد به احکام شرعي و ارزشهاي سنتى، در افرادي که با جنس مخالف اقدام کردهاند، گزارش شده است.
6- بحران هويت: يکي از عواملي که به روابط دختر و پسر دامن ميزند، مانند بسياري آسيبهاي اجتماعي ديگر، بحران هويت است. اگر هويت را تفسير اشخاص از کيستي خود و انتظار متقابل فرد و جامعه از يکديگر بدانيم، بحران هويت را ميتوان اغتشاش در اين برداشت و يا ناسازگاري آن با انتظارات متقابل فرد و جامعه از يکديگر دانست. البته علاوه بر امکان ترسيم معنايي عام از هويت، با عنوان هويت فردى، ميتوان به اعتبارات و حيثيتهاي متفاوت، هويتهاي گوناگوني از قبيل خانوادگى، ملى، دينى، اجتماعي و فرهنگي ترسيم کرد.[9] بديهي است ميان هويت عام فردي و ساير هويتها، رابطه متقابل وجود دارد.
اختلال و اغتشاش در برخي هويتهاي خاص، عوامل مخصوص خود را دارد. يکي از عوامل تأثيرگذار بر هويت را ميتوان در مرجعيتهاي هويتساز جستجو کرد. افراد، گروهها و جوامع، بر اساس نوع مرجعيتهايي که ميپذيرند، هويت مييابند. همانطور که پيش از اين اشاره شد، پايگاه مرجعيتهاي سنتي به تدريج در حال تزلزل است و هويتهاي تأثيرپذير از اين مرجعيتها نيز در معرض آسيب خواهند بود.
يکي از عوامل تأثيرگذار بر نفي مرجعيتهاي سنتى، حرکت تدريجي جوامع در حال توسعه به سوي مدرنيته است. يکي از تأثيرات مدرنيته به خصوص در دوران متأخر آن (دوران پست مدرنيته)، نفي مرجعيتهاي سنتي است. برخي تجربههاي فرهنگي کشورهاي در حال توسعه، به رغم اختلاف فراوان در سطح توسعه يافتگى، مشابه تجربههاي کشورهاي توسعه يافته است. شايد مهمترين عامل اين تشابه، توسعه وسايل ارتباط جمعى، از جمله اينترنت و ماهواره دانست. «فرهنگ جهاني عصر پسامدرن تأثيرپذيري جوانان از روندهاي فرهنگي همه کشورهاي جهان را به دنبال خواهد داشت. تلويزيونهاي ماهوارهاي و اينترنت، مرزهاي زماني و مکاني را درمينوردند و هزينه آن گشوده شدن فرهنگ بومي به هجوم جهاني فرهنگ عامهپسند غربى، بهويژه نوع آمريکايي آن است. مقاومت در برابر اين تهاجم فرهنگي حتي براي کشورهاي قدرتمندي که به حفظ زبان و سنن فرهنگي خويش اصرار دارند، بسيار دشوار است.[10]
اما علاوه بر تأثير فرهنگ مدرنيته، برخي کژکاريهاي ساختاري نيز سبب بحران و اختلال هويت فردي و هويتهاي خاص شده است. برخي ناکارآمديهاي حکومت، نهاد آموزش، خانواده و روحانيت اطمينان نداشتن جوانان به آينده و در نهايت بياعتنايي آنان نسبت به مرجعيتهاي سنتي را در پي دارد. نفي جايگاه مرجيعتها و هويتهاي منبعث از آنان، خردهفرهنگها و سبکهاي زندگى، نقش مهمي در بازتعريف هويت جديدتر براي جوانان ايفا ميکنند. اين خردهفرهنگها بر فراغت به جاي کار، بر گروه همسالان و نيز بر سبک زندگي تأکيد ميکنند. از پيامدهاي پذيرش اين هويت صنفي جديد، تأکيد بر «اکنونيت» و به روز بودن است. رسانهها و به خصوص فضاي مجازى، مکاني سيال و مجازي را براي هويتيابي جوانان ايجاد ميکنند.
از جمله مظاهر اين هويت جديد استفاده از زبان جديد و سيال، و مدهاي پوشش و آرايش است. اين قبيل کالاهاي خردهفرهنگ جوانان، به سرعت، توليد، مصرف و اشاعه مييابند و به سرعت نيز از عرصه خردهفرهنگ جوانان حذف ميشوند.
حساسيت جوانان در مشارکت يافتن در اين هويت جديد، بيش از همه چيز در فقدان پايگاههاي مستحکم هويت بخش ريشه دارد. نفي هنجارهاي گذشته يکي از الزامات حضور در چنين فضايي است. يکي از اين هنجارها، هنجارهاي دينى- اخلاقي در روابط دختر و پسر است. بر اساس برخي پژوهشها، نگرش مثبت به برقراري رابطه با جنس مخالف، تمايل به آزاد شدن از قيد و بندهاي خانواده وگرايش به استقلال، ضعف روابط صميمانه با پدر و مادر، ضعف نظارت خانوادهها، ضعف اعتقادات مذهبي و پايبندي به احکام شرعي و به طور کلي بياعتنايي به ارزشهاي سنتي جامعه، احتمال برقراري رابطه با جنس مخالف را افزايش ميدهد و تمام اين موارد، معلول اختلال در هويت افراد است.
- اختلال در هويت جنسى: هويت جنسي بخشي از هويت فردي است. هويت جنسي را ميتوان به برداشت شخص از جنسيت خود در نسبت با نقشها و انتظارات مبتني بر جنسيت تعريف کرد. فقدان چنين برداشتي و يا اغتشاش در آن هويت جنسي را دچار اختلال خواهد کرد.
تمام آنچه که درباره بحران هويت گفتيم، ميتوانيم درباره هويت جنسي نيز مطرح کنيم. اما در اين قسمت، به طور خاص، تأثير اختلال هويت جنسى، در افزايش روابط دختر و پسر مورد توجه است.
نظام آموزش و تربيت ما در سالهاي اخير به پيروي از الگوي غربى، از تربيت دختران و پسران براي پذيرش نقشهاي متفاوت غافل است. بخشي از اين غفلت، معلول غفلت از اهميت و تأثير نقش هويت جنسي افراد در بسياري از ساحتهاي زندگي است و بخش ديگر از آن، در تبليغات انديشههاي فمينيستي که جنسيت را امري اجتماعي ميدانند، ريشه دارد. يکسانسازي امر آموزش و تربيت موجب ميشود که هر دو جنس به رغم وجود غرايز و نيازهاي متفاوت و گاه متضادشان، در موقعيتها و فرصتهاي متفاوت يکسان رفتار کنند.
تربيت نشدن پسران براي غيرتورزى، کنترل چشم، مسئوليتپذيري و صيانت از غريزه جنسى، و همچنين تربيت نشدن دختران براي حياء، پرهيز از تبرّج و رفتارهاي عشوهگرانه و خضوع در گفتار موجب ميشود، دو جنس در برقراري ارتباط با يکديگر، هر چند غرايز سرکش طبيعي و جنسي آنان وجود دارد، همانند ارتباط با همجنسان خود رفتار کنند.
7- ناکارآمدي خانوادهها در ارضاء نيازها و عواطف زوجين: در تقرير موضوع و محل نزاع در مسئله روابط دختر و پسر گفتيم که با توسعه مفهومي «رابطه دختر و پسر» به رابطه ميان زنان و مردان جوان متأهلي که بيرون از خانواده روابطي دارند، وسعت مييابد. در توجيه چرايي ارتباط افراد متأهل، اعم از ارتباط عاطفي و يا جنسى، ميتوان به بروز نوعي عادت ثانويه براي افرادي که در دوران تجرد چنين روابطي داشتهاند اشاره کرد. در بخش پيامدها به اين موضوع خواهيم پرداخت. چنين روابطي ميان افراد متأهل ميتواند تا حدود زيادي معلول ناکارآمديهاي خانوادههاي جديد در ارضاي غرايز و نيازهاي رواني باشد.
حوراء :: دي 1387- شماره 28
- همان.[4]
- محمد سعيد ذکايى، فرهنگ مطالعات جوانان، نشر آگه، چاپ اول، 1385، ص 155. [5]
- افشين جعفري مژدهي و حجت الله قندى، رشد جمعيت و اختلال در وضعيت ازدواج در ايران، فصلنامه ريحانه، شماره 1[6]
7- به عنوان نمونه رک به «روابط پسر و دختر»، محمد رضا احمدي با همکاري جمعي از محققان، نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها، 1386.
- محمد سعيد ذکايى، جامعهشناسي جوانان ايران، ص 42.[8]
- رک: محمد رضا شرفى، جوان و بحران هويت، انتشارات سروش، چاپ اول،1379 [9]
- محمد سعيد ذکائى، جامعهشناسي جوانان ايرانى، ص 42[10]
نظرات شما عزیزان: